آزمایشات
«آوشويتس» به عنوان يک بازداشتگاه
«آوشويتس» به عنوان يک بازداشتگاه
آزمایشات
برخی پزشکان نازی در اردوگاه کار اجباری آوشویتس آزمایشات مختلف شبه علمی روی زندانیان زن و مرد انجام می‌دادند. یکی از آنها، پروفسور کارل کلائوبرگ (Carl Clauberg)، بود که روی روش عقیم کردن دست‌جمعی تحقیق می‌کرد. به بهانه‏ی معاینه، برخی از مواد مخصوص شیمیایی را به داخل دستگاه تناسلی زندانیان یهودی زن تزریق می‌کرد. این مواد باعث التهاب رحم و بعد از چند هفته، باعث چسبیدگی در لوله‌های رحم و در نیتجه، انسداد آن می‌شد. افزون بر این، بر اثر این آزمایشات زنان زندانی یهودی دچار تب شدید، التهاب صفاق و خونریزی دستگاه تناسلی می‌شدند. برخی از این زندانیان می‌‏مردند و برخی برای کالبد شکافی به قتل می‏‌رسیدند.

کارل کلائوبرگ (Carl Clauberg).

illustration

عکس: آرشيو موزه دولتی «آوشویتس - بیرکناو»

متولد ۱۸ سپتامبر سال ۱۸۹۸ در شهر ووپرهوف (Wupperhoff) آلمان. دارای دکترای پزشکی، پزشک متخصص زنان، استاد دانشگاه کونیگس‌بِرگ (کالینینگراد امروز). در زمان جنگ جهانی دوم ریاست بخش امراض زنان بیمارستان «یادویگای قدیس» در شهر هوژوف (Chorzów) را به عهده داشت. از اواخر سال ۱۹۴۲ تا ژانویه سال ۱۹۴۵ به دستور فرمانده «اس‌اس» (به آلمانی: SS Reichsführer) هاینریش هیملر در اردوگاه کار اجباری آوشویتس آزمایشات عقیم‌‏سازی را روی زندانیان یهودی زن انجام می‌داد. بعد از اتمام جنگ جهانی دوم تا اکتبر سال ۱۹۵۵ اسیر شوروی بود و سپس به جمهوری فدرال آلمان برگشت. در نوامبر همین سال بازداشت و همه درجه‌های علمی‌اش بازپس گرفته شد. علاوه بر این، انجمن پزشکان آلمان او را از انجام فعالیت‏‌های پزشکی منع کرد. کلائوبرگ در طی مراحل آمادگی محاکمه‌اش، در ۹ آگوست سال ۱۹۵۷ در زندان شهر کیل آلمان در گذشت.
... استاد کلائوبرگ به اردوگاه شهر اوشفینچیم (Oświęcim) آمد و ... آزمایشات روی من ازسرگرفته شد یعنی آنها مرا لخت روی میز سیاهی دراز کردند و اتاق را با شیشه سفید نوردار پوشاندند. چراغ اتاق عمل را خاموش کردند. بعد یک دستگاه به مهبلم فرو کردند. دردی شبیه درد زایمان داشتم. چراغ قرمز روشن بود. بعد عکس گرفتند. این آزمایش را خود استاد کلائوبرگ انجام داد، البته یک پزشک آلمانی دیگر هم همراهش بود ولی اسم خانوادگی‌اش یادم نیست. روز بعدش عکس گرفتند اما آن دستگاه را داخل مهبلم فرو نکردند. بعد از دو هفته همین آزمایش تکرار شد و بعد از دو هفته، بازهم تکرار شد. غیر از این نوع آزمایش‌ها، در همین زمان دارویی به درون پستانم تزریق کردند، بار اول سه بار تزریق و بعد از چند روز نُه تزریق دیگر، همه با هم. ... در جولای سال ۱۹۴۴ استاد کلائوبرگ دو باره آمد و در مورد من گفت که دیگر به درد آزمایش‌هایش نمی‌خورم و مرا به بیرکناو فرستادند. دوازده زن دیگر همراه من به آنجا انتقال یافتند. بقیه زنان در بند ۱۰ ماندند.
میتی هارپمان Mitie Harpman، آرشيو موزه دولتی «آوشویتس- بیرکناو»، شهادت شاهدان، ج. ۱، ص. ۴۷.

شرح حال راوی را ببینید

میتی هارپمان (Mitie Harpman)
زن یهودی‌الاصل هلندی، متولد سال ۱۹۰۲ در شهر آمستردام. در بند شماره ۱۰ اردوگاه اصلی آوشویتس مورد آزمایشات پزشکی قرار گرفت. در فوریه سال ۱۹۴۵ در برابر کمیسیون شوروی در اردوگاه سابق آوشویتس شهادت داد.
پزشک دیگری به نام هورست شومان (Horst Schumann) هم آزمایشات عقیم‏ سازی دسته‌هایی از زندانیان یهودی زن و مرد را انجام می‌داد. او بیضه مردها و تخم‌دان زن‏ها را با استفاده از دو عدد دستگاه زیر اشعه ایکس قرار می‌داد تا مناسب‌ترین میزان پرتودهی را برای ناباروری کامل آنها بیابد. در اثر این عمل پرتودهی، بدن زندانیان دچار التهاب، سوختگی‏ های شدید و زخم‏ های چرکی می‌شد. بعضی از زندانیان زن و مردی که مورد آزمایشات عقیم ‏سازی قرار گرفته بودند بعد از چند هفته جراحی اخته می‌شدند تا اندام‏ های تناسلی شان که زیر اشعه قرار گرفته بود، در آزمایشگاه مورد مطالعه بافت شناسی قرار گیرد. بعضی از آنها در نتیجه جداسازی در اردوگاه، روانه اتاق‌‏های گاز می‌شدند.

هورست شومان (Horst Schumann)

illustration

عکس: آرشيو موزه دولتی «آوشویتس- بیرکناو»

پزشک و عضو حزب نازی آلمان، ستوان یکم نیروی هوایی آلمان نازی (Luftwaffe)، سرگرد «اس‌اس». متولد ۱ می ۱۹۰۶ در شهر هاله (Halle) آلمان. در سال ۱۹۳۹ رئیس مرکز اوتانازی شهر گرافِنِک (Grafeneck) واقع در ایالت ویرتمبرگ آلمان شد و سپس، از دسامبر سال ۱۹۴۰ به بعد با همین سمت در مرکز اوتانازی زونِن‌اشتاین (Sonnenstein) در نزدیکی شهر پیرنای ایالت ساکسونی کار می‌کرد. در جون سال ۱۹۴۱ برای اولین بار به اردوگاه کار اجباری آوشویتس آمد تا در چارچوب «عملیات 14f 13» که خود ادامه «عملیات 4T» « یعنی طرح کشتن افراد بیمار و معلول» شرکت کند و از میان زندانیان، افراد معلول و مبتلا به امراض مزمن را انتخاب کند. در نتیجه این جداسازی، ۵۷۵ نفر از زندانیان را به بهانه انتقال به استراحت گاه شهر درسدن، به مرگ محکوم کرد. آنها در حمام کلینیک اوتانازی زونِن‌اشتاین با گاز مونوکسید کربن به قتل رسیدند. شومان در اواخر سال ۱۹۴۲ دو باره به آوشویتس آمد تا روشی ارزانتر و سریعتر برای عقیم ‏سازی پیدا کند. او روی صدها نفر از زندانیان زن و مرد یهودی آزمایشات عقیم‏ سازی را با استفاده از اشعه ایکس انجام داد.
شومان بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۵۱ در جمهوری فدرال آلمان زندگی می‌کرد. وقتی که فهمید که قرار است بازداشت شود، به ژاپن گریخت. در سال ۱۹۵۵ میلادی در سودان ساکن شد و در سال ۱۹۵۹ از آنجا به نیجریه فرار کرد. در سال ۱۹۶۰ ساکن غنا شد و در همانجا تحت فشار افکار عمومی جهانیان، در سال ۱۹۶۶ دستگیر و به جمهوری فدرال آلمان بازگردانده شد. روز ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۰ در شهر فرانکفورت در برابر هیئت منصفه دادگاه حضور یافت. اما در آپریل سال ۱۹۷۱ محاکمه شومان به علت وخامت حالش به حالت تعلیق درآمد.
دکتر یوزف مِنگِله (Josef Mengele) یکی از پزشکان «اس‌اس» بود که تحقیقات انسان‌شناختی را روی نژادهای مختلف و بیشتر از همه روی کولی‌‏ها انجام می‌داد و در زمینه دوقلویی و فیزیولوژی و آسیب‌شناسی کوتولگی (وراثت صفات در دوقلوها و کوتوله‌‏ها) پژوهش می‌کرد. دوقلوهای یهودی و کولی و افراد دچار ناهنجاری‏‌های مادرزادی که در اختیارش بودند، مورد معاینه‌های مختلف پزشکی قرار می‌گرفتند از جمله معاینه انسان‌سنجی، ریخت‌شناختی، دندان‌پزشکی و جراحی. سپس از آنها عکس می‌گرفتند، قالب گچی فکشان را تهیه می‏‌کردند و از اثر انگشت دست و پایشان نمونه‌برداری می‌کردند. معاینه که به پایان می‌رسید، این افراد با تزریق فنول به داخل قلبشان کشته می‌شدند و سپس کالبدشکافی و تحلیل تطبیقی امعا و احشای‌شان صورت می‌گرفت. منگله همچین علاقمند به رنگ‏‌های مختلف عنبیه بود. یعنی به چشم این افراد انواعی از مایعات شیمیایی را می‌چکاند و در نتیجه باعث بیماری‏‌های مختلف و حتی کوری‌شان می‌شد. علاوه بر این، سرطان جوف دهان (به لاتین: noma faciei) را بررسی می‌کرد که کولی‌‏های ساکن اردوگاه کولی‏‌ها به این بیماری مبتلا می‌شدند. بیماران مبتلا به سرطان جوف دهان که تعداد زیادی از آنها را کودکان تشکیل می‌دادند برای مدتی با داروهای مختلفی معالجه می‌شدند و رژیم غذایی مخصوصی داشتند. بعد، کودکان منتخب به فرمان منگله کشته می‌شدند و جسدشان یا قسمت‏‌هایی از کالبدشان به مؤسسه بهداشت «اس‌اس» واقع در روستای تخلیه شده لهستانی رایسکو (Rajsko) جهت مطالعه آسیب‌شناختی بافت‌ انتقال می‌یافت.

دکتر یوزف مِنگِله (Josef Mengele)

illustration

عکس: آرشيو موزه دولتی «آوشویتس- بیرکناو»

متولد ۱۶ مارس ۱۹۱۱ در شهر گونزبورگ (Günzburg) در آلمان، دارای دکترای فلسفه و پزشکی. عضو حزب نازی آلمان. منگله در دوره ۱۹۴۰- ۱۹۳۸ در ارتش آلمان نازی (Wehrmacht) خدمت کرد و بعد به عضویت گردان «اس‌اس» مسلح (Waffen-SS) پذیرفته شد. از فوریه تا می سال ۱۹۴۳ در جبهه بود و در طی نبرد زخمی شد. به خواست خود به اردوگاه آوشویتس انتقال یافت تا در آنجا به تحقیقات پزشکی و انسان‌شناختی بپردازد. سمت پزشک اردوگاه کولی‏‌ها در بیرکناو ۲ در شهر بژِژینکا (Brzezinka) را به عهده گرفت. همچنان از آگوست تا دسامبر سال ۱۹۴۴ به عنوان پزشک اول اردوگاه کار اجباری آوشویتس 2- بیرکناو ایفای وظیفه می‌کرد و همه بخش‏‌های اردوگاه، اعم از بخش‌‏های مخصوص زندانیان زن و مرد، تحت نظر وی بود. در نوامبر سال ۱۹۴۴ به عنوان پزشک عضو «اس‌اس» در بیمارستانی که در شهر بژِژینکا متعلق به نیروهای «اس‌اس» بود، مشغول به کارشد. منگله در اردوگاه آوشویتس آزمایشاتی در زمینه حاملگی چندقلویی، شرایط به وجود آمدن آن و انتقال موروثی صفات دوقلو و کوتوله و همچنین تحقیقاتی روی سرطان جوف دهان (به لاتین: noma faciei) انجام می‌داد. او هیچ وقت و هیچ جا به خاطر جنایت‏‌های خویش مجازات نشد. در سال ۱۹۴۹ به آرژانتین مهاجرت کرد. زیاد نقل مکان می‌کرد زیرا که مقامات ذی‌ربط تمام مدت دنبالش می‌گشتند. در سال ۱۹۷۹ در کشور برزیل در گذشت.
در مورد آزمایشاتی که خود دکتر منگله رویمان انجام می‌داد به یاد می‌آورم که دو سه بار بیشتر اتفاق نیفتاد. آزمایشات اغلب به دست پزشکان زندانی و به دستور منگله صورت می‌گرفت و به طور نامرتب تکرار می‌شد. ... هر چند روز یک‌بار ما را جفت جفت فرا می‌خواندند، مثلاً اعلام می‌کردند که «Zwillinge» (به آلمانی: دوقلوها)ی کلاین باید فلان روز در فلان بند حاضر شوند. برای رفتن به مطب دکتر منگله وارد اردوگاه کولی‌‏ها می‌شدیم.
برای معاینه‌های گوناگون احضارمان می‌کردند مثل گرفتن خون و یا معاینه توسط دندان‌پزشک و چشم‌پزشک. بارها خون‌مان را می‌گرفتند و بعید نیست که سر فرصت چیزی به ما تزریق می‌کردند. به ویژه معاینه در چشم‌پزشکی دردناک بود چون در آن هنگام قطره‏ای‏ به چشم‌مان می‌چکاندند و بعد از این، با دقت واکنش چشم‌مان را بررسی می‌کردند.
خود دکتر منگله فقط معاینه‌های بالینی را انجام می‌داد. دستور می‌داد تا لخت شویم و تمام بدنمان را چک می‌کرد. هیچ وقت معاینه دیگری را انجام نمی‌داد. ...
برای شرح برخورد دکتر منگله با ماهایی که مریضش بودیم، به طور عمده می‌توان گفت که «درست و شایسته» رفتار می‌کرد، هیچ وقت ما را کتک نمی‌زد، تازه، اسمش بارها یک جورایی سپر بلای‌مان می‌شد. به طور مثال، پیش می‌آمد که یک کاپو (زندانی دارای مسئولیت‌های حفاظتی) و یا مأمور «اس‌اس» یکی از ماها را داشت شکنجه می‏‌کرد، آن گاه فریاد می‌زدیم که بس کن و گرنه به دکتر منگله شکایت می‌کنیم. و این اخطار نتیجه می‌داد. دکتر منگله ما را به همراه پرستار زندانی زن و یک مترجم مرد در مطبش می‌دید. ... همیشه جفت جفت وارد مطبش می‌شدیم. من همیشه همراه برادرم می‌رفتم تو. ... از میان دوقلوهای گروه ما پیش نیامد که کسی بعد از معاینه توسط دکتر منگله دیگر بر نگردد. بر این عقیده‌ام که دکتر منگله تا وقتی که آزمایشات مورد نظرش را روی افراد زنده به پایان نرسانده بود، کسی را نمی‌کشت. نشنیدم که از گروه ما کسی را به قتل رسانده باشد ... .
اوتو کلاین Otto Klein، آرشيو موزه دولتی «آوشویتس ـ بیرکناو»، شهادت شاهدان‌، ج. ۱۲۵، ص. ۱۲۶-۱۲۴.

شرح حال راوی را ببینید

اوتو کلاین (Otto Klein)
متولد ۷ جون سال ۱۹۳۲. روز ۲۷ جون ۱۹۴۴ به اردوگاه کار اجباری آوشویتس انتقال یافت و شماره اردوگاهی او ۵۳۳۲ A. بود. در جریان جداسازی تازه‌واردان روی سکوی اردوگاه همراه برادر دوقلویش برای آزمایشات دکتر یوزف منگله انتخاب شد. به تاریخ ۲۷ ژانویه سال ۱۹۴۵ از اردوگاه آوشویتس آزاد شد.
دکتر یوهان پائول کرِمِر(Johann Paul Kremer). پژوهشگر تحلیل رفتن کبد و تغییر اعضای بدن انسان در اثر گرسنگی مزمن، استاد کالبدشناسی دانشگاه مونستر آلمان بود که با هدف انجام بررسی‏‌های خود، بیماران از کارافتاده‏‌ای را که در بیمارستان اردوگاه بستری بودند، انتخاب می‌کرد و دستور می‌داد تا آنها را با تزریق دارویی به داخل قلب بکشند. سپس از جسدشان برای تهیه «مواد» تحقیقی استفاده می‌کرد. کمی بعد از مرگ‌شان، از کبد، طحال و لوزالمعده شان نمونه‌برداری می‌شد.
پزشک دیگری، به نام دکتر اِدوارد ویرتس (Eduard Wirths) تحقیقاتی روی سرطان دهانه رحم را شروع کرد. برای این کارش مخصوصاً، یک گروه از زندانیان زن یهودی انتخاب شدند و جهت تشخیص حالت ماقبل سرطان مهبل مورد معاینه قرار گرفتند. زنی که احتمال می‌رفت سرطان دهانه رحم داشته باشد یا در واقع به این بیماری دچار بود، دهانه رحمش در عمل جراحی قطع و برای تحقیقات بعدی به آزمایشگاه بافت شناسی در شهر هامبورگ فرستاده می‌شد.

یوهان پائول کرِمِر (Johann Paul Kremer)

illustration

آرشيو موزه دولتی «آوشویتس - بیرکناو»

متولد ۲۶ دسامبر سال ۱۸۸۳. دارای دکترای پزشکی و فلسفه. استاد دانشگاه مونستر آلمان. روز ۳۰ جولای سال ۱۹۳۲ به عضویت حزب نازی آلمان پذیرفته شد و بعد به «اس‌اس» کل (به آلمانی: Allgemeine SS) در سال ۱۹۳۵ و «اس‌اس» مسلح در سال ۱۹۴۱ پیوست. قبل از اینکه به آوشویتس بیاید، در شهر برلن در سازمان بهداشت «اس‌اس» و در شهر داخاو و پراگ در بیمارستان‏‌های یگان‌های «اس‌اس» مسلح (Waffen SS) که درگیر نبرد در جبهه بودند کار می‌کرد. روز ۳۰ اوت ۱۹۴۲ به جای یکی از پزشکان اردوگاه کار اجباری آوشویتس که مریض شده بود، به این اردوگاه اعزام شد. تا ۱۸ نوامبر سال ۱۹۴۲ در اردوگاه آوشویتس انجام وظیفه می‌کرد. طبق علاقه خود، آزمایشاتی در زمینه تحلیل رفتن کبد و
تحقیقاتی روی تحلیل‌رفتن اعضای بدن انسان در اثر بیماری گرسنگی انجام می‌داد. خاطرات روزانه اش را در اردوگاه می‌‏نوشت و اتفاقات مهم روز را در آن یادداشت می‌کرد، از جمله شرکت خود را در جداسازی زندانیان. بعد از پایان خدمت در اردوگاه کار اجباری آوشویتس، باز هم به عنوان پزشک در یگانهای «اس‌اس» مسلح مستقر در شهر پراگ کار می‌کرد. روز ۳۰ ژانویه ۱۹۴۳ به درجه ستوان یکمی (به آلمانی: Obersturmführer) ارتقاء درجه یافت.
بعد از اتمام جنگ جهانی دوم به لهستان تحویل داده شد و به حکم دادگاه عالی کشور لهستان مورخ ۲۲ دسامبر سال ۱۹۴۷ محکوم به اعدام شد. این مجازات را به حبس ابد تبدیل کردند. در سال ۱۹۵۸ کرمر را از زندان آزاد کردند و به جمهوری فدرال آلمان مسترد کردند. او در آلمان مجدداً محاکمه و مجرم شناخته شد. ولی ۱۱ سالی را که در لهستان حبس کشیده بود به عنوان قسمتی از مجازات جدیدش پذیرفتند.
در سال ۱۹۴۴ یک پزشک ارتش آلمان نازی به نام اِمیل کاشوب (Emil Kaschub) به اردوگاه کار اجباری آوشویتس اعزام شد. زمینه تحقیقاتش روش‌‏های گوناگون «در رفتن از زیر کار» بود. یکی از روش‌‏های در رفتن از زیر کار تمارض بود که سربازان آلمانی به خصوص در جبهه شرقی جنگ یعنی در نبرد با ارتش سرخ شوروی، به آن دست می‌زدند. آنها مثلاً خود را به عمد زخمی می‌کردند و یا کاری می‌کردند که مبتلا به بیماری‏‌های پوستی یا تب شدید شوند. در رابطه با این پژوهش، کاشوب مواد گوناگون سمی را یا به پوست زندانیان می‌مالید و یا به پایشان تزریق می‌کرد. همچنین به آنها داروهایی می‏‌خوراند تا در آنها عوارضی شبیه عوارضی که سربازان آلمانی دچارش می‌شدند، پدید آید. ده‌ها نفر از یهودیان قربانی این تحقیقات کاشوب شدند و در اثر آزمایشاتش بیماری‏‌های مختلف پوستی پیدا کردند، از جمله التهاب، دمل و زخم‌‏های عفونی که به سختی خوب می‌شد و باعث از بین بافت‏‌های پوست می‌شد. آخر سر بعضی از این افراد در طی جداسازی درون اردوگاهی، روانه اتاق‏‌های گاز می‌شدند.
من در جون سال ۱۹۴۴ به اردوگاه آوشویتس منتقل شدم. اوایل آگوست سال ۱۹۴۴ در اثر گشنگی پاهایم ورم کرد و به عنوان بیمار در بند ۱۹ ... در آوشویتس بستری شدم. حدود ۲۲ آگوست سال ۱۹۴۴ به بندمان، یعنی به بند ۱۹، کمیسیونی به ریاست پزشک کل اردوگاه، دکتر کلایس [کلاین Klein] آمد. گروهبان «اس‌اس» اِمیل کاشور [کاشوب Kaschub] همراهش بود. از بیماران بازدید کرد و ۲۰ نفر را که همه همسن و سال من بودند انتخاب کردند و ما را به بند ۲۸ فرستادند و به سلول انفرادی شماره ۱۳ انداختند. امیل کاشوب به افراد «اس‌اس» دستور داد تا نگذارند از سلول‌مان بیرون برویم و با کسی تماس داشته باشیم. هر ۲۴ ساعت یک بار و نه بیشتر از سلول بیرون می‌آوردندمان تا قضای حاجت کنیم. بقیه اوقات در سلول‌مان صندلی‌‏های توالت فرنگی می‌گذاشتند. فردای روز اول‌مان در سلول شماره ۱۳، امیل کاشوب در حضور یک زندانی وکیل به نام دکتر اشترن (Schtern) و یک [زندانی] پزشک مجار روی ما آزمایشات مختلفی را شروع کرد.
امیل کاشوب (Emil Kaschub) شخصاً همه‌ی ما را یکی یکی ‏گرفت و با یک اره کوچک مخصوص لایه خارجی پوست ساق پایمان را ‏کند و سپس به زخم یکی مرهم و به زخم دیگری مایعی مالید. همین کار را با همه بیست نفرمان تکرار کرد و بعد تغییرات روی ساق پای ما را، یعنی روند چرک شدن پوست و یا بسته شدن زخم را، بررسی می‌کرد. هر روز از زخم‌های‌مان عکس می‌گرفت و همین که زخم‌های مورد نیازش کاملاً خشک می‌شد، سلول‏‌های آن را همراه ماهیچه می‌کند و بر می‌داشت. من تنها نبودم بلکه دوستانم از اردوگاه هم مورد چنین آزمایشاتی قرار گرفتند. ...
امیل کاشوب (Emil Kaschub) برای عکسبرداری از قسمت عفونی بدن‌مان، ما را روی میز می‌ایستاند. پرده اتاق را می‌کشید و زیر نورافکن عکس می‌گرفت. آن وقت از ما می‌پرسید: «خوب، چطوره، درد داره؟» و وقتی که جوابمان «بله» بود، می‌گفت: «و چه قدر سربازای آلمانی به خاطر شماها، یهودی‌‏های کثیف، اذیت می‌شن.».
بعداً امیل کاشوب (ٍEmil Kaschub) به شهر بروکسل رفت. در زمان غیبتش تعداد زیادی از ما با کمک دکتر شوارتس (Schwarz) نجات یافتیم. او ما را با زحمت زیادی معالجه ‌کرد و کسانی را که دیگر خوب شده بودند به بندهای دیگر اردوگاه فرستاد. اما افرادی که دکتر شوارتس موفق به معالجه شان نشد، طبق دستور مدیریت اردوگاه روانه اتاق گاز شدند و جسد آنها در کوره‌های ادم سوزی، سوزانده ‌شد.
توماش باردیی (Tomasz Bardij)، آرشيو موزه دولتی « آوشویتس - بیرکناو»، مجموعه‌های دیگر، ج. ۱/۱، ج. ۲، ص. ۷۵-۷۹.

شرح حال راوی را ببینید

توماش باردیی (Tomasz Bardij)
مرد یهودی مجار، متولد سال ۱۹۲۳ در شهر بوداپست. او بعد از آزادسازی اردوگاه توسط ارتش سرخ در فوریه سال ۱۹۴۵ در برابر کمیسیون شوروی شهادت داد، توماش باردیی قربانی آزمایشاتی شده بود که توسط پزشک ارتش آلمان نازی (به آلمانی: Wehrmacht) به نام اِمیل کاشوب (Emil Kaschub) انجام می‌شد.
در دوره ۱۹۴۴- ۱۹۴۱ پزشکان عضو «اس‌اس» همچون فریدریش اِنترِس (Friedrich Entress)، هِلموت فِتِر (Helmuth Vetter)، اِدوارد ویرتس (Eduard Wirths) و تا حد کمتری فریتس کلاین (Fritz Klein)، وِرنِر روده (Werner Rhode)، هانس ویلهِلم کونیگ (Hans Wilhelm König)، برونو وِبِر (Bruno Weber) و ویکتور کاپِسیوس (Victor Capesius، داروشناس و رئیس داروخانه اردوگاه) اثربخشی دارو و مواد داروشناختی جدیدی را امتحان می‌کردند و آن را با دُزهای مختلف به زندانیان دچار بیماری‏‌های مسری می‌دادند. به کرات زندانیان را عمداً مبتلا به این گونه امراض می‌کردند. این آزمایشات در بیشتر موارد باعث استفراغ خونی، اسهال خونی دردناک و اختلال در گردش خون می‌شد. در صورت مرگ بعضی از زندانیان، با هدف تشخیص تغییرات احتمالی در امعا و احشا که می‌توانست نشان‌دهنده تأثیرگذاری دارو باشد، اجساد آنها کالبدشکافی می‌شد.